جدول جو
جدول جو

معنی مکلف شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مکلف شدن
((~. شُ دَ))
انجام کاری را به عهده گرفتن، به سن بلوغ رسیدن
تصویری از مکلف شدن
تصویر مکلف شدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در آمیزیدن، گرد آمد شدن گرد آورده شدن جمع شدن، ترکیب شدن: و اجسام چون مولف شدند از آن چیزی حادث شود که هم بدان اجسام مانند بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکدر شدن
تصویر مکدر شدن
تنگ دل شدن، اندوهگین شدن، تیره و تار شدن
فرهنگ فارسی عمید
دارا شدن و به تصرف در آوردن و ضبط کردن، صاحب چیزی شدن، خداوند چیزی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پایندان شدن عهده دار شدن متعهد شدن: جمیع مهمات سلطنت را متکفل شد، پایندان شدن ضامن شدن، مخارج کسی را بعهده گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصف شدن
تصویر متصف شدن
زابدار شدن فروزه دار گشتن صفتی پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
ضدیت کردن خلاف ورزیدن: و منصور بن جمهور مخالف شد، . . بنگرید به مخالفت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جدا شدن متفاوت بودن: همه قوتهای نفس در یک محل باشند و در وصف مختلف شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تنپوش یافتن خلعت یافتن خلعت پوشیدن: سهام الدوله بخلعت سرداری شمشیر مرصع شرابه مروارید مخلع شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلد شدن
تصویر مخلد شدن
مخلد گریدن: جاوید شدن جاودان شدن جاوید گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
سر افراز شدن بزرگی یافتن تر شدن، هزینه بان شدن، سر پرست شدن بر گماشته شدن سرافراز شدن شرف یافتن: و هم آن شب بشرف حریفی مشرف شد، از جایی مرتفع مسلط شدن، مباشر شدن ناظر گردیدن، ناظر هزینه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تاشت گشتن تاشتیدن سپرده شدن قطعی شدن ثابت شدن، مقرر شدن مختص گشتن: الب ارسلان. . به ری بر تخت مملکت بنشست وسلیمان برادر را بر کنار گرفته و پادشاهی عراق و خراسان برو مسلم شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلط شدن
تصویر مسلط شدن
چیره شدن دست یافتن غالب شدن تسلط یافتن دست یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
آشتی دادن سازگار کردن بصلاح آوردن، آشتی دادن: اهتمام تواگر مصلح اضداد شود سر برآرد ز گریبا ابد شخص ازل. (وحشی بافقی)
فرهنگ لغت هوشیار
آگاهیدن آگاه شدن باخبر شدن، مشرف شدن بازرس گردیدن: چون بر خوارزم مطلع شدند
فرهنگ لغت هوشیار
بر کنار شدن، رها شدن، بخشوده شدن در په گشتن بخشوده شدن عفو شدن، رها شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نشاندار شدن، نگارین شدن نشان کرده شدن، منقش و مخطط شدن (جامه لباس فرش) : ... و داند که هر که او را کسوت عدم بطراز و جود معلم شد
فرهنگ لغت هوشیار
آویزان شدن آویخته شدن، از شغل خود بر کنار شدن کارمند دولت موقتا تا باتهام و رسیدگی بعمل آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکلف بودن
تصویر مکلف بودن
بایستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکفی شدن
تصویر مکفی شدن
کفایت شدن بانجام رسیدن، از میان رفتن: (و چون شر این حادثه ان شا الله مکفی شود) (مرزبان نامه. تهران. چا. 1 ص 185)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکشوف شدن
تصویر مکشوف شدن
آشکار شدن، برهنه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکدر شدن
تصویر مکدر شدن
تیره شدن، دلگران شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکحل شدن
تصویر مکحل شدن
سرمه بچشم کشیده شدن: (فلاحی بخواب دید که حدیقه حدقه او مقفول بود و انسان دیده او مغلول چون از آن بیخودی افاقت یافت و از آن تهویم بصر او بدست یقظت مکحل شد) (روضه العقول مقدمه مرزبان نامه. چا. 1317 ص یا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکه شدن
تصویر ملکه شدن
راسخ شدن صفتی در نفس: (ملکه شدن آن حالت باطن را بر وجهی که زوال نپذیرد) (اوصاف الاشراف. 10)
فرهنگ لغت هوشیار
وظیفه ای بعهده کسی محول شدن، از شاه یا دولت وظیفه گرفتن مواجب گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
یگانستن الفت گرفتن متفق شدن: بلطف استمالت او بر سلوک جاده استقامت موتلف و متفق شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلم شدن
تصویر مسلم شدن
((مُ سَ لَّ شُ دَ))
قطعی شدن، ثابت شدن، مقرر شدن، مختص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملکه شدن
تصویر ملکه شدن
((~. شُ دَ))
بسیار خوب و دقیق در یاد و حافظه ماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مالی شدن
تصویر مالی شدن
Finance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
финансировать
دیکشنری فارسی به روسی